به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار به نقل از فارس: تصويب دور جديد تحريمهاي ايران در کنگره آمريکا باعث شد براي بررسي دامنه تحريمها و چشمانداز تاثير آن در اقتصاد ايران جهان و همچنين بررسي ابعاد جنگ اقتصادي غرب با ايران با فريدون برکشلي به گفتوگو بنشينيم.
برکشلي رهبري گروه انرژي وين را بر عهده دارد و اين گروه به صورت منظم بازارهاي انرژي جهان و تحولات آن را رصد و ابعاد کارشناسي مربوط به آن را تحليل ميکند. برکشلي در اين گفتوگو تاکيد کرد بررسي انديشکدههاي غربي نشان ميدهد ريسک درگيري نظامي با ايران در کنار شرايط تحريم اقتصاد جهان صنعتي را به سوي خودکشي جمعي پيش ميبرد.
وي همچنين درباره نتايج شبيهسازيهاي گروه انرژي وين درباره تاثير تحريمها بر اقتصاد جهاني سخن گفت. با توجه به محاسبات اين گروه درباره ضريب ريسک تحريم ايران بر بازار جهاني و قيمت نفت و تاثير قيمت بالاي نفت بر کاهش متوسط رشد اقتصادي جهان، يک محاسبه سرانگشتي نشان از زيان سالانه 4 هزار ميليارد دلاري اقتصاد جهاني در اثر تحريم ايران دارد.
گفتوگو با رئيس اسبق امور اوپک ايران پيش روي شماست.
*بودجه 18 ميليارد دلاري آمريکا براي تجاوز به حريم اقتصادي ايران
دور جديد تحريمها عليه ايران در کنگره آمريکا تصويب شده است. تصور ميکنيد ابعاد مخاصمه آمريکا با ايران به خصوص در حوزه صنعت نفت تا کجا گسترش بيابد؟ گزينههاي احتمالي آنها عليه نفت ايران چيست؟
برکشلي: از اواخر سال 2009 آمريکا به امکان استفاده از برنامههاي نرم افزاري و سايبري در شئونات مختلف ايران به ويژه در صنعت نفت توجه کرد و آن را محور روابط خصمانه خود با جمهوري اسلامي ايران قرارداد و پس از آن که به پارهاي موفقيتها نيز دست يافت، آن را عملياتي کرد که يک نمونه آن حمله سايبري به صنعت نفت کشور در سال 1390 بود.
احتمالاً آمريکا قصد دارد اين سياست را کماکان ادامه داده و تقويت کند. آمريکا براي سال 2013 مبلغ 18 ميليارد دلار را براي پوشش و تجاوز به حريم اقتصادي و صنعتي و ساير بخشهاي قابل دسترسي ايران اختصاص داده است.
البته آمريکا طي سالهاي گذشته اين رويه يعني حملات سايبري را در مورد ساير کشورها از جمله سوريه ، چين و حتي تعدادي از کشورهاي اروپائي عملي ساخته ولي بديهي است که ماهيت و ابعاد آن با حمله سايبري به ايران تفاوتهائي دارد. هدف اصلي آمريکائيها در بخش اقتصاد ، صنعت نفت است که دلائل آن روشن است . با توجه به اينکه بخش عمده صنايع نفت و گاز و پتروشيمي کشور توسط برنامههاي نرم افزاري مديريت و کنترل ميشود ، حملات سايبري ميتواند حتي بعضاً سيستمهاي توليد و استخراج تا صنايع پالايشي و بخش توليد را هم دچار اشکالات جدي نمايد.
البته حمله سايبري 1390 هشياري و آمادگي صنعت نفت را به اندازه کافي تقويت کرد و سيستمها را متوجه خطرات احتمالي اين گونه حملات ساخت. در حقيقت برنامه جاري آمريکا پرهيز از عمليات نظامي متعارف و استفاده از ابزارهاي آسيب زنندهاي است که شرايط اقتصادي را تحت تاثير قرار دهد.
اختصاص مبلغي در اين سطح براي استفاده از قابليتهاي نرم افزاري بر عليه ايران نشان ميدهد که آمريکائيها به هيچ وجه توانائيهاي ايران را دست کم نميگيرند و لازم است صنعت نفت ما نيز از تمام امکانات خود استفاده کند.
*آتلانتيک: ريسک تنش با ايران در کنار تحريم به معناي خودکشي جمعي جهان صنعتي است
دامنه تنش بين ايران و آمريکا تا کجا گسترش پيدا ميکند؟ چرا تصور مي کنيد برنامه جاري آمريکا پرهيز از هرگونه تنش نظامي متعارف با ايران است؟
برکشلي: در گزارش محفل فکري آتلانتيک که در تاريخ 28 اوت 2011 منتشر شد، ضريب افزايش قيمت جهاني نفت در پرتو احتمال پر رنگ ريسک جنگ و عمليات نظامي بين آمريکا ، رژيم صهيونيستي و جمهوري اسلامي ايران تا سطح 34 تا 37 درصد نسبت به سطح قيمت جهاني نفت در ربع چهارم 2011 برآورده شده بود. اين نسبت يعني 34 تا 37 درصد در مقايسه با پيشبيني موسسه بروکينگ 55 درصد خوشبينانه برآورده شده بود ليکن همين سطح از پيش بيني هم در کنار و در ترکيب با شرايط تحريم نفتي ايران بعنوان يک خودکشي جمعي اقتصاد جهان صنعتي تلقي شده بود و قوياً از دولتمردان آمريکا و سران گروه 8 خواسته بود که آنها گزينه جنگ را از روي ميز گزينه معادلات ايران با غرب بردارند.
در گزارش ديگري که حدوداً همزمان با گزارش آتلانتيک منتشر شد. بنياد نيکسون پيشنهاد کرد که نه تنها گزينه برخورد نظامي از روابط غرب و آمريکا با ايران بايد حذف شود ، بلکه لازم است تمهيداتي انديشيده و طراحي ميشود تا از خطر وقوع يک برخورد نظامي تصادفي هم جلوگيري شود.
در زير نويس گزارش بنياد نيکسون آمده است که ايجاد ريسک امکان برخورد نظامي تصادفي از سوي تندروهاي اسرائيلي و بلکه آمريکائي و ايران همواره وجود دارد و بايد جهان و بازار جهاني نفت را مطمئن ساخت که امکان برخورد نظامي در خليج فارس کاملاً منتفي است.
همين تحليلها و تأثيرات آن بر سياستهاي غرب و آمريکا موجب شد تا قيمت جهاني نفت در اواخر 2011 و اوايل 2012 به مرز 80 دلار در هر بشکه کاهش پيدا کند که خشم عربستانيها را بهمراه آورد و سعود الفيصل با استفاده از جملات زشت و خارج از اصول ديپلماتيک ايران را مورد سرزنش قرار داد و کوشيد تا با ايجاد يک بحران کم و بيش تصنعي بازار نفت را تا حدي از روند سقوط باز دارد . البته بايد اشاره کنم که در فقدان چابکي ديپلماسي انرژي در کشور محدوده استفاده و بهرهبرداري از شرايط ناچيز است.
*تلاش آمريکا براي کنترل بازار نفت با استفاده از مباني علوم شناختي و ابزار رواني
يعني به صورت عمومي آمريکاييها خود نيز در اين باره نگران هستند و تلاش ميکنند بازار را تا جاي ممکن کنترل کنند؟ آمريکاييها از چه ابزاري براي کنترل بازار نفت استفاده ميکنند؟
برکشلي: در گزارش گروه آتلانتيک پيشنهاد شده بود که آمريکا لازم است تا سريعاً در بازار جهاني نفت فضا سازي کند و حاشيه اطمينان بازار را گسترش دهد. در واقع مباحثي مانند خودکفائي انرژي آمريکا طي دو دهه آينده، کشف منابع و ذخاير شيل نفت و شيل گاز، بازگشت سريع ليبي به بازار جهاني و اغراق در قابليتهاي عراق در ظرفيت گستري در شرايطي که صنعت نفت عراق علاوه بر ظرفيت توليد با مسئله ترمينالهاي صادراتي هم مواجه است، از جمله برنامه ريزيهاي خبري آمريکا براي تأثيرگزاري رواني بر بازار جهاني نفت است .
در همين راستا در حال حاضر بسياري از نهادهاي بينالمللي در خصوص اين مساله بحث ميکنند که در دو دهه آينده آمريکا کلا در حوزه انرژي خودکفا و از نفت خاورميانه مستقل ميشود و بعد از چند دهه تبديل به صادرکننده نفت ميشود و بازار جهان نيز از مصرفکننده بزرگي به نام آمريکا آزاد ميشود.
آمريکا حتي از مباني علوم شناختي Cognitive Science براي کنترل بازار جهاني نفت استفاده کرده است. بدين معنا که تلاش کردهاند قيمت نفت تابعي از ظرفيت مازاد نباشد و مستقل از ظرفيت مازاد نفت فيزيکي در بازار تعريف شود.
يعني تلاش ميکنند مساله عرضه و تقاضاي فيزيکي را به نحوي از معادلات قيمت نفت حذف کنند.
چگونه چنين کاري را انجام ميدهند؟
برکشلي: در بازار جهاني نفت به صورت سنتي 100 سال است که قميت بر اساس ظرفيت مازاد تعيين ميشود. در فضاي علوم شناختي و با استفاده از تکنيکهاي هوش مصنوعي و با اتکا بر تکنيکهاي بازار يعني جايگزيني نفت کاغذي با نفت واقعي، فضايي ايجاد ميکنند که گويي نفت به صورت واقعي براي عرضه وجود دارد.
فرض کنيد در حال حاضر قريب به 90 تا 92 ميليون بشکه در روز ظرفيت توليد نفت در جهان وجود داشته باشد. وقتي با ضريبي فراتر از آن نفت کاغذي معامله ميشود اثر مذکور را روي بازار خواهد گذاشت.
بحث استفاده از علوم شناختي بسيار مهم است و در دهه آينده به چيزي شبيه نانو تکنولوژي در شرايط فعلي جهان يا تکنولوژي هستهاي در دهههاي پيش تبديل خواهد شد که اگر کسي آن را در اختيار نداشته باشد در اقتصاد جهان به بازي گرفته نخواهد شد.
در آينده اقتصاد جهان مازاد فيزيکي نگه نخواهد داشت و نوعي مازاد بالقوه را به جاي مازاد فيزيکي در جهان ارائه داده و به نحوي درباره آن فضاسازي ميکند که مشکلي ايجاد نشود. از نظر اقتصادي نيز اين کار صرفهجويي زيادي ايجاد ميکند تا جهان مجبور نباشد همواره مازاد زيادي نگه دارد تا بازار نسبت به امنيت عرضه اطمينان داشته باشد.
*تلاش سرويس اطلاعاتي آلمان براي راستيآزمايي آمارهاي انرژي آمريکا
اشاره کرديد آمريکاييها درباره تمام شدن نيازشان به نفت و تبديل شدن به صادرکننده نفت تبليغ و فضاسازي ميکنند. يعني در عالم واقع اين اتفاق نخواهد افتاد؟
برکشلي: در عالم واقع اين اتفاق امکانپذير خواهد بود اما با هزينههاي بسيار بالا. چرا که اولا توليد گاز شيل و نفت شيل بسيار بالا است. يعني صحبت از 45 تا 50 دلار به بالا براي توليد هر بشکه نفت است. دوم اينکه توليد نفت از اينگونه منابع موجب مشکلات شديد زيستمحيطي ميشود که هزينهها را باز هم افزايش خواهد داد.
يعني اين امر امکانپذير است اما بايد ديد آمريکا چقدر حاضر است براي اين کار هزينه کند و آيا بضاعت و شرايط اقتصادي اين اجازه را خواهد داد يا نه.
آماري که الان در اين باره ارائه ميشود قابل راستي آزمايي نيست و ماخذ اصلي اين اطلاعات وزارت انرژي آمريکا و نهادهاي مرتبط با آن است. حتي اروپاييها نيز نسبت به اين آمار ترديد کردهاند چنانکه سازمان اطلاعاتي آلمان با ترديد جدي نسبت به آمارهاي انرژي ارائه شده براي راستيآزمايي اين آمارها و يافتن اطلاعات واقعي فعال شده است.
چراکه نه کسي به اطلاعات خام و ماهوارهها دسترسي دارد و نه اطلاعات زمينشناسي معتبري نيز در منابع بينالمللي ارائه نشده است اما با اين حال آمريکاييها ادعا ميکنند اين ذخاير وجود دارند.
*تحريم ايران روزانه لااقل 10.2 ميليارد دلار هزينه روي دست اقتصاد جهان مي گذارد
شما پيش از اين درباره تلاش آمريکا براي مديريت بازار جهاني انرژي با استفاده از تحريم نفت ايران صحبت کرديد. همراهي اروپاييها در چنين شرايطي با آمريکا در اعمال تحريمها هزينهاي براي آنها ندارد؟ در شرايط بحران اقتصادي اروپاييها تا انتها اين هزينهها را تحمل خواهند کرد؟
برکشلي: ما در گروه مطالعات انرژي وين ، پروژهاي را در دست بررسي قرار داريم. اولين نتيجه مطالعه که جنبه مقدماتي داشت حکايت از اين واقعيت ميکرد که کشورهاي اتحاديه اروپا از اولين قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل (قطعنامه 1696) در تاريخ 31 ژوئيه تا ژوئن 2012 جمعاً تنها مبلغ 8.5 ميليارد دلار براي طراحي راهکارها و تدوين مقررات و قوانين و ابلاغ تحريمهاي اعمال شده بر عليه ايران هزينه کرده بودند. اين مبلغ ناچيز است.
مطالعات گروه کارشناسي وين حکايت از آن دارد که اتحاديه اروپا تا دسامبر 2012 جمعاً 38 ميليارد دلار از صادرات مستقيم به ايران را از دست داده بودند. ولي اين هم هنوز چندان رقمي نيست. آنچه حائز اهميت بالايي است اين است که بر اساس شبيهسازي که انجام داديم به اين نتيجه رسيديم که تحريم بينالمللي بر عليه جمهوري اسلامي ايران ضريب ريسک ناشي از تحريم کشوري با ظرفيت و موقعيت ايران در ارتباط با بازار جهاني نفت را تا ميزان 22 درصد در اواخر سال 2010 افزايش داد.
ليکن اين ضريب ريسک (به مفهوم تهديد براي بازار جهاني نفت) به تدريج تحت کنترل قرار گرفت و در دسامبر 2012 به 6.23 درصد رسيد. هر 5 درصد ريسک تحريم ايران براي بازار به معناي افزايش 11 دلار در بشکه بر قيمت پايه برنت و 9.5 دلار بر قيمت پايه دوبي محاسبه شد. بطوريکه از طريق مدل شبيه سازي استفاده کرديم، با افزايش هر 10 دلار قيمت نفت بر روي قيمت پايه ، سطح رشد اقتصاد جهاني به ميزان 0.28 درصد کاهش مييابد. اين رقم حدود 10.2 ميليارد دلار در روز است .
يعني مصرف کنندگان ناچارند روزانه چنين مبلغي را براي خريد نفت و فرآوردههاي نفتي پرداخت کنند. اين مسئله در شرايطي که اقتصاد جهان سخت بيمار است و به ويژه اتحاديه اروپا با شديدترين بحران اقتصادي از زمان جنگ دوم جهاني به سر ميبرد، فشاري است که معلوم نيست تا چه زماني بتوان آن را تحمل کرد.
در حقيقت در پشت صحنه مذاکرات گروه 20 مسئله تحريم ايران و فشاري که بر بازار بينالمللي نفت و اقتصاد جهان وارد ميشود، از اصلي ترين موضوعات است . جلسات اجلاس روزهاي اخير داووس رسماً بحث تحريم ايران و تاثير آن بر بازار جهاني نفت را از دستور خارج کرده بود . البته موضوعاتي که عنوان شد يعني کمبود انرژي بصورت کلي بهمراه کمبود آب و مواد غذايي مطرح شد.
*بايد ابتکار عمل را در ديپلماسي انرژي در دست بگيريم
در اين شرايط ما دقيقا چه بايد بکنيم؟ آيا بايد سهم استفاده از ابزار انرژي را در ديپلماسي بيشتر کنيم؟
برکشلي: دور دوم حضور باراک حسين اوباما در کاخ سفيد طراحي و اعمال سياستهاي جديدي از سوي واشنگتن در قبال ايران را به دنبال خواهد داشت فارغ از ابعاد و اجزاي سياستهاي تازه آمريکا در قبال ايران ، براي جمهوري اسلامي ايران هم طراحي نقشه راه جديد و خروج از فاز ايستائي ديپلماتيک ضروري است.
يعني ايران هم بايد با طراحي اقتدار نرم متناسب با شرايط و موقعيتهاي تازه منطقه خاورميانه از دلمشغولي آمريکا را در نقاط مختلف جهان مانند آمريکاي جنوبي، آفريقا و آسيا استفاده کرده و فشار آن کشور در منطقه خليج فارس را تقليل دهد. در اين راستا با طراحي ديپلماسي انرژي مناسب لازم است تا با گفتمان فضا سازي و سناريو پروري از رويارويي مستقيم با آمريکا پرهيز کرد.
تصور ميکنم ما نياز به طراحي يک استراتژي ديپلماسي جديد در قبال آمريکا داريم. آمريکا اين کار را کرده است و اگر ما نتوانيم متناسب با آن واکنش نشان دهيم فشار را روي خودمان زياد ميکنيم.
به هر حال اين مساله جدي است که آمريکا تيمي از کارشناسان را در وزارت خارجه به کار گرفته است که سابقه عدم خصومت با جمهوري اسلامي ايران را در کارنامه داشتهاند. يعني سابقه دشمني و کينهورزي علني نسبت به جمهوري اسلامي ايران نداشتهاند. اگر اين امر را پديدهاي نو در سياست خارجي آمريکا به شمار بياوريم شايد وقت آن است که ما نيز طراحي جديدي براي استراتژي ديپلماسي و ديپلماسي انرژي کشور ايجاد کنيم و اين تغييرات به ابتکار ما صورت بگيرد نه به ابتکار آمريکاييها.
الان در کشوري مانند عربستان سعودي کل ديپلماسي در واقع ديپلماسي انرژي است. کما اينکه ديپلماسي آمريکا ديپلماسي نظامي است. يعني در واقع چيزي را که در آن صاحب مزيت هستند به عنوان محور و جلودار ديپلماسي خود قرار دادهاند.